صنم،سمین یا حنیف عزیز من

سالها پیش بود که تا اومدم به خودم بجنبم و سر از تخم نوجوونی بیرون بیارم، حس تلخ و بد بویی از نفرت توی گلوم پیچید!

مرزهایی دورمون پیچیدن که حتی ما” ی مشترک رو از ملتمون گرفت!

آدمهایی که غرب میرفتن و به دنبال صلح جهانی و احقاق حقوق برابر با چارچوب‌ها سره جنگ برداشتن!

و آدمهایی که شرق رفتن و به دنبال زندگی سلحشورانه، زره پوشیدند و سیلی به صورت دیگری زدند!

سال‌ها پیش بین خاک خودمون مادرم ، دیگری” شدیم!

این رو پیرمرد ریش و رو سفیدی بین عابران راهپیمایی۲۲ بهمن با مشت گره کرده و ادبیات ارزشی مآبانه‌اش توی صورت و شال سبزم تف کرد!

ما سبز بودیم که خشک شدیم، بچه بودیم که بزرگ شدیم.

غریب به ۱۰ سال گذشت تا عرق ملی گره شد توی گلومون و همچنان که سینه‌هامون سرخ از دیگری” خطاب شدن بود، صورت‌هامون رو به خودی” شدن رنگ عوض کرد!

کجا؟ تشیع پیکر سردار ایران

ایران ما بودیم و سردار ایران، سردار ما!

سال‌ها گذشت که حتی عاشق کسایی شدیم که از درد خنجرشون چیز زیادی نمی‌گذشت!

اما نشد. نشد و تا ابد هم نمیشه!

ما آدم‌های ایرانی بودیم که اگر شمایلش یکی بود، دل و روحش دنیا دنیا با اونها فرق داشت

هرجای این محبت که وایمیستادی کینه مثل خون بیرون میپاچید!

بین آدم‌هایی که می‌خوان مثل همه‌ی دنیا آرام و معمولی باشن و آدم‌هایی که همیشه برای قدرت برتر بودن حرص دارند تا ابد تفاوت هست!

اینطور بود که هواپیمای دیگری” ها طعمه‌ی خطای انسانی شد و آب از آب ت نخورد!

تشیع جوانانش در سکوت و محدودیت گذشت و اشک هیچ مادری داد از ظالم نگرفت

دیگری”ها آبان ماه پرپر شدند و کسی ککش هم نگزید.

همونطورها بود که عرق ملی هنوز قورت داده نشده باز نفرت و خشم و نفرت .

تکثری که هیچوقت با عدالت عجین نشد!


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Park Jihoon Fan Club In Iran April چلو رمان ایده های جذاب جهان جهان تام | Jahan Tam mgkif معرفی و دانلود سریال های ترکی کاش یار گمنام تو باشم هارمونی فصول سریزکده